یک لحظه چشم دوخت به فنجان خالی ام
آرام وسرد گفت:که در طالع شما...
قلبم تپید، باز عرق روی صورتم نشست
گفتم بگو مسافر من میرسد ؟ و یا...
با چشمهای خیره به فنجان نگاه کرد!
گفتم چه شد؟ سکوت بود و تکرار لحظه ها
آخر شروع کرد به تفسیر فال من...
با سر اشاره کرد که نزدیکتر بیا
اینجا فقط دو خط موازی نشسته است
یعنی دو فرد دلشده ی تا ابد جدا
انگار بی امان به سرم ضربه میزدند
یعنی که هیچ وقت نمی آید او خدا؟؟؟
گفتم درست نیست، از اول نگاه کن
فریاد زد:بفهم رها کرده او تو را....!!
ãØÇáÈ ãÑÊÈØ
äÙÑÇÊ Çíä ãØáÈ
ÂÎÑíä ãØÇáÈ
یک دل و اینهمه... (1396/10/09 )
اینو راس میگه...دیدم ک میگم... (1395/10/25 )
:( (1395/10/22 )
... (1395/10/20 )
موهامو زدم..... (1395/09/16 )
حیا... (1395/09/06 )
هی.... (1395/08/11 )
.... (1395/06/09 )
هه (1395/05/01 )
هه... (1395/05/01 )
دیگه نه (1395/05/01 )
والا....... (1395/04/29 )
هی.... (1395/04/29 )
:( (1395/04/29 )
هیس.. (1395/04/28 )
اینجوریاس (1395/04/28 )
والااااااااا.. (1395/04/28 )
هه... (1395/04/28 )
والا....... (1395/04/28 )
کنکورمممممم تموم شد (1395/04/25 )